جدول جو
جدول جو

معنی راه انجام - جستجوی لغت در جدول جو

راه انجام
اسباب سفر (عموما)، مرکب سواری مرکوب (خصوصا)، قاصد پیک
تصویری از راه انجام
تصویر راه انجام
فرهنگ لغت هوشیار
راه انجام
قاصد و پیک
مرکب
اسباب سفر، لوازم مسافرت، توشه و لوازم سفر، زاد و راحله، سامان سفر، ساز راه
تصویری از راه انجام
تصویر راه انجام
فرهنگ فارسی عمید
راه انجام
اسباب سفر، مرکب سواری، پیک، قاصد
تصویری از راه انجام
تصویر راه انجام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ره انجام
تصویر ره انجام
اسباب سفر از مرکب و مال سواری، پیک و قاصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ره انجام
تصویر ره انجام
اسب تندرو، بالاد، جواد، بادرفتار، گام زن، براق، سابح، سیس، چهارگامه، بوز، شولک، چارگامه برای مثال تنوری چنین گرم دربندمان / ره انجام را گرم تر کن عنان (نظامی - لغت نامه - ره انجام)
فرهنگ فارسی عمید
(کلید راه انداز) در هواپیمای باتری دار پس از آنکه کلید برق وصل شد از کلید راه انداز استفاده می کنند و آن دستگاهی است مرکب از چند چرخ دنده و یک دینام که بطور مصنوعی گردش میکند و پس از دور برداشتن بوسیله کلید دیگر موسوم به) درگیر (دستگاه راه انداز را بموتور وصل میکنند و بدین وسیله موتور روشن میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان انجام
تصویر جان انجام
خاتمه دهنده جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه انداز
تصویر راه انداز
وسیله، کلید یا برنامه ای که دستگاهی را به راه می اندازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام انجام
تصویر کام انجام
عاقبت بخیر، کامیاب، کامروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه انجم
تصویر شاه انجم
کنایه از شاه ستارگان، خورشید، شاه سیارات، شاه خاور، شاه خرگاه مینا، شاه گردون
فرهنگ فارسی عمید